سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
قالب وبلاگ
نویسندگان
لینک دوستان

اعتکاف که میرفتم آقای همسر بخاطر مسئولیت کاریش نمیتونست با من بیاد و منو به اصرار خودش ، تنها راهی کرد!
وقتی برگشتم خونه با دیدن این صحنه متعجب و ذوق زده شدم:
کلی لباسهای چرک شسته و روی بند رخت پهن شده بود!...
کلی تشکرات و تحسینات رو نثار آقای همسرم کردم:
که شما خیلی اهل کار و کمک به همسر هستید ....
ممنونم از اینکه انقدر به فکرمید ....و از این قبیل!
ایشون هم با لبخند سری تکان میداد و  هی میگفت کاری نکردم ...وظیفه بوده ! و ....
اما چشمتون روز بد نبینه..
داشتم شلوارسفیدشون رو اتو میکردم که با لکی که از پنچرگیری ماشین یادگاری روش مونده بود مواجه شدم!
من : وا این چرا لکش مونده....شسته بودی که....حتما پودرمون خوب نبوده...باید لکه گیری کنم!
آقای همسر (در حالیکه سرش تو کار خودش بود) : اوهوم!
فرداش وقتی داشتم رخت ها رو ( رختایی که همینطور چروک و مچاله پهن شده بود و هیچ تلاشی واسه صاف کردن و تکون دادنشون نشده بود!!!پوزخند) از رو بند برمیداشتم دیدم همه لباسا با همون لکاش مونه و اصلا هم بوی پودر نمیده!
من: مگه پودر کم ریخته بودی؟؟؟؟؟؟!!!!!!
آقای همسر: پود...پودر...ئه پودر اصلا نریختم که !
من :
بله! لباسای بیچاره 1200 دور در دقیقه با آب خالی چرخیده شده بودن!
و اینجاست که میگی خودم کارامو انجام بدم راحت ترم و اصلا راضی به زحمت شما نیستم....

پ.ن: دیروز سه نوبت لباس تو لباسشویی ریختم!
بعد نوشت: عااااااااااااااشقتم وقتی کار خونه بلد نیستی  ولی انجامش میدی! مثل ظرف شستنت که ....بووووس


[ شنبه 91/3/20 ] [ 12:30 عصر ] [ ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 47
کل بازدیدها: 188163